شکست بغض مرا عاشقانهای دیگر
و از سکوت تو سر زد ترانهای دیگر
چه شد نیامده رفتی؟ چه شددوباره مگر
نگاه خستهی من شد بهانهای دیگر
طمع به طعم گسی تا نبود آدم را
چرا نکرد تمنای دانهای دیگر؟
دوباره آدم و ابلیس و باز هم تکرار
و خاطرات پدر زد جوانهای دیگر
دوباره نیم نگاهی که در کف اش دارد
برای زخم زدن، تازیانهای دیگر
و دل اسیر تنشهای عنکبوتی شد
و مرغکی که ندید آشیانهای دیگر
برای جان تبآلود من نمی ارزد
فضای یخزدهای در کرانهای دیگر
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 87/11/29 توسط دوکبوترکه یکی پرید!
| نظر