سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جگرشیرنداری سفر عشق مرو

به آفتاب و آیینه  سوگند   میرسی 
                                روزی تو از  هزارهُ    لبخند میرسی

و حاضرم قسم بخورم ای طلوع سبز 
                             یک جمعه تو قسم به خداوند میرسی

ما سالها بجز غم و غصه چه  داشتیم 
                            درمان غصه های    تنومند  میرسی

            

خدا  کند  که  بدانى  چقدر  محتاج ست            

                      نگاه  خسته  من  به  دعاى  چشمانت

یا عشق ادرکنی

 

        یه نظر نمی دهی؟


نوشته شده در تاریخ جمعه 87/11/25 توسط دوکبوترکه یکی پرید! | نظر

                      بیا جمعه های بارانی ما را افتابی کن

                   آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد          شاید دعای مادرت زهرا بگیرد

 

                                

                                                

  دوستان عزیز:نظریادتون نره:  


نوشته شده در تاریخ جمعه 87/11/25 توسط دوکبوترکه یکی پرید! | نظر

 

امشب چه غوغا کرده ای طو فان چه بر پا کرده ای
                          در سرزمین سینه ام دل را چو دریا کرده ای
گاهی به مدم می کشی گاهی به جذرم می کشی
                                ای ماه  پر افسون مرا بالا و پایین کرده ای
تا کی به ساحل سر زنم امواج را بر در زنم
                                تا کی بجویم من تو را لنگر کجا را کرد ه ای
کی در هوا فانی شوم کی ابر بارانی شوم
                               بر من بتاب ای ماهتاب کاتش به دلها کرده ای
پا در رکاب موج بر با خود مرا تا اوج بر
                                آی و وفا کن در کنار عهدی که با ما کرده ای
آی و تنی در اب زن چرخی در این گرداب زن
                               آیا به عمرت اینچنین موجی تماشا کرده ای
تو سینه ام را میدری تا کی نمایی دلبری
                               گویا میان یک صدف گوهر تو پیدا کرده ای
پر شور گردیده دلم با آن که نزد ساحلم
                               می میرم از تشنه لبی از ما چه پروا کرده ای
بردی ببر این ابرو در هم مکش آن چشم و رو
                                 از آبروی من عجب ابری مهیا کرده ای
شد رعد و برق این ابر من یعنی سر امد صبر من
                               باران که می بارد بیا دل را تو رسوا کرده ای
دیگر چه سود از گفتگو رو گل ندارد پشت و رو
                               با ما مگر تا پیش از این بهتر از این تا کرده ای
دریای من آرام گیر از عکس رویش کام گیر
                            مه در بغل کی آیدت دل خوش چه بیجا کرده ای

                                                  

 

                                                                   ((حجت الاسلام پناهیان))

 

 

 

 

 دوستان گلم یه نظر بدهید جای دوری نمیره:


نوشته شده در تاریخ جمعه 87/11/25 توسط دوکبوترکه یکی پرید! | نظر
رفیق من سنگ صبور غم هام

به دیدنم بیا که خیلی تنهام

هیچکی نمیفهمه چه حالی دارم

چه دنیای رو به زوالی دارم

مجنونم و دل خسته از لیلی ها

خیلی دلم گرفته از خیلی ها

نمونده از جوونی هام نشونی

پیر شدم پیر تو ای جوونی

تنهای بی سنگ صبور

خونه سرد سوت و کور

توی شبات ستاره نیست

موندی و راه چاره نیست

اگر چه هیچ کس نیومد

سری به تنهاییت نزد

اما تو کوه درد باش

دووم بیار و مرد باش


نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 87/11/24 توسط دوکبوترکه یکی پرید! | نظر

دیشب کسی برای تو سجده وا نکرد

بغضی ترک ندید و گلویی صدا نکرد

انگار ما بدون حضور تو راحتیم

وقتی کسی برای ظهورت دعا نکرد

ماراهمین صدا نزدن بی خیال کرد

وقتی که دامن تو رها شد زما

دست گناه دامن مارا رها نکرد

در روزگار ما تو بیابان نشین شده ای

خاکم به سر ازاینکه دل ما حیا نکرد

توبه ازاینکه این دل  بی بند وبار ما

جایی برای آمدن یار وانکرد


نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 87/11/24 توسط دوکبوترکه یکی پرید! | نظر

نه از خاکم نه از بادم

نه در بندم نه آزادم

نه آن لیلاترین مجنون

نه شیرینم نه فرهادم

فقط مثل تو غمگینم

فقط مثل تو دلتنگم

اگر آبی تر از آبم

اگر همزاد مهتابم

بدون تو چه بی رنگم

بدون تو چه بی تابم...


نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 87/11/24 توسط دوکبوترکه یکی پرید! | نظر
روز 26 بهمن (Valentine) در تقویم جدید ایرانی دقیقا مصادف است با روز 29 بهمن که "سپندار مذگان" یا "اسفندار مذگان" نام داشته است. فلسفه بزرگداشتن این روز به عنوان "روز عشق" به این صورت بوده است که در ایران باستان هر ماه را سی روز حساب می کردند و علاوه بر اینکه ماه ها اسم داشتند، هریک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. بعنوان مثال روز اول "روز اهورا مزدا"، روز دوم، روز بهمن ( سلامت، اندیشه) که نخستین صفت خداوند است، روز سوم اردیبهشت یعنی "بهترین راستی و پاکی" که باز از صفات خداوند است، روز چهارم شهریور یعنی "شاهی و فرمانروایی آرمانی" که خاص خداوند است و روز پنجم "سپندار مذ" بوده است. سپندار مذ لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می ورزد. زشت و زیبا را به یک چشم می نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می دهد. به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندار مذگان را بعنوان نماد عشق می پنداشتند. در هر ماه، یک بار، نام روز و ماه یکی می شده است که در همان روز که نامش با نام ماه مقارن می شد، جشنی ترتیب می دادند متناسب با نام آن روز و ماه. مثلا شانزدهمین روز هر ماه مهر نام داشت و که در ماه مهر، "مهرگان" لقب می گرفت. همین طور روز پنجم هر ماه سپندار مذ یا اسفندار مذ نام داشت که در ماه دوازدهم سال که آن هم اسفندار مذ نام داشت، جشنی با همین عنوان می گرفتند.
سپندار مذگان جشن زمین و گرامی داشت عشق است که هر دو در کنار هم معنا پیدا می کردند. در این روز زنان به شوهران خود با محبت هدیه می دادند. مردان نیز زنان و دختران را بر تخت شاهی نشانده، به آنها هدیه داده و از آنها اطاعت می کردند.
ملت ایران از جمله ملت هایی است که زندگی اش با جشن و شادمانی پیوند فراوانی داشته است، به مناسبت های گوناگون جشن می گرفتند و با سرور و شادمانی روزگار می گذرانده اند. این جشن ها نشان دهنده فرهنگ، نحوه زندگی، خلق و خوی، فلسفه حیات و کلا جهان بینی ایرانیان باستان است. از آنجایی که ما با فرهنگ باستانی خود ناآشناییم شکوه و زیبایی این فرهنگ با ما بیگانه شده است. نقطه مقابل ملت ما آمریکاییها هستند که به خود جهان بینی دچار می باشند. آنها دنیا را تنها از دیدگاه و زاویه خاص خود نگاه می کنند. مردمانی که چنین دیدگاهی دارند، متوجه نمی شوند که ملت های دیگر شیوه های زندگی و فرهنگ های متفاوتی دارند. آمریکاییها بشدت قوم پرستند و خود را محور جهان می دانند. آنها بر این باورند که عادات، رسوم و ارزش های فرهنگی شان برتر از سایرین است. این موضوع در بررسی عملکرد آنان بخوبی مشهود است. بعنوان مثال در حالی که این روزها مردم کشورهای مختلف جهان معمولا به سه، چهار زبان مسلط می باشند، آمریکاییها تقریبا تنها به یک زبان حرف می زنند. همچنین مصرانه در پی اشاعه دادن جشن ها و سنت های خاص فرهنگ خود هستند.

"اطلاع داشتن از فرهنگ های سایر ملل" و "مرعوب شدن در برابر آن فرهنگ ها" دو مقوله کاملا جداست.با مرعوب شدن در برابر فرهنگ و آداب و رسوم دیگران،

بی اینکه ریشه در خاک، در فرهنگ و تاریخ ما داشته باشد، اگر هم به جایی برسیم، جایی ست که دیگران پیش از ما رسیده اند و جا خوش کرده اند!

***

برای اینکه ملتی در تفکر عقیم شود، باید هویت فرهنگی تاریخی را از او گرفت. فرهنگ مهم ترین عامل در حیات، رشد، بالندگی یا نابودی ملت ها است. هویت هر ملتی در تاریخ آن ملت نهاده شده است. اقوامی که در تاریخ از جایگاه شامخی برخوردارند، کسانی هستند که توانسته اند به شیوه مؤثرتری خود، فرهنگ و اسطوره های باستانی خود را معرفی کنند و حیات خود را تا ارتفاع یک افسانه بالا برند. آنچه برای معاصرین و آیندگان حائز اهمیت است، عدد افراد یک ملت و تعداد سربازانی که در جنگ کشته شده اند نیست؛ بلکه ارزشی است که آن ملت در زرادخانه فرهنگی بشریت دارد.


یه چیزم خودم اضافه کنم: یادتون باشه که ولنتاین یه مناسبت دینی برای مسیحیاست. تو آمریکا بهش میگن Hallmark holiday که این Hallmark یه شرکتیه که کارت پستال تولید می کنه. منظور این که جنبه تجاریم داره برای اینا. جشن گرفتن ولنتاین اِند غرب زدگیه که هیچ، اضافه به اون چه طرفدار دین باشید چه طرفدار فرهنگ پارسی باید از جشن گرفتنش جلوگیری کنید. مخصوصا که سپندار مذگان فقط سه روز دیر تره و هنوز چیزای ولنتاین و میفروشن!!!

پس چه تو ایران زندگی می کنید چه جای دیگه، جون اون کسی که تو این روز دوسش دارین فقط سه روز بیشتر صبر کنید و روز عاشقا رو ایرونی جشن بگیرید!

نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 87/11/24 توسط دوکبوترکه یکی پرید! | نظر
<      1   2   3   4   5   >>   >
.: Weblog Themes By Blog Skin :.

اسلایدر